پیشنهاد نگارشی دربارهی دیدگاهها. چرا دیدگاه من منتشر نشده است؟. نکاتی برای دوستان متممی جدید. انواع کاربران در متمم. محورهای آموزشی متمم. پشتیبانی. تماس با پشتیبانی. بستن. تماس با متمم.
بیشترمعنی واژهٔ ضایع در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... فرهنگها:: لغتنامه ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیشتراِقتصاد، بازرگانی یا ترازمان (به انگلیسی: Economy) به یک نظام اقتصادی در یک یا چند منطقه جغرافیایی یا سیاسی خاص گفته میشود و در برگیرنده تولید، توزیع یا تجارت، مصرف کالاها و خدمات در آن منطقه یا کشور میباشد.
بیشترترجمه های برتر "معنی" در اردو: ارتھ, معنی. نمونه جملات را بررسی کنید ، تلفظ ، گرامر و فرهنگ لغت تصویری. ... کتاب مقدّس در مورد دنبال کردن اهداف و چیزهای بیارزش در زندگی چه هشداری میدهد و ...
بیشترطریقه ی استفاده از فرنگ لغت تک زبانه برای یادگیری زبان: نکته قابل تامل در استفاده از فرهنگ لغت، عدم استفاده از فرهنگ لغت های خیلی قدیمی است. به عبارت دیگر، به منظور دسترسی به جدیدترین کلمات، عبارات، ترکیب لغات، و ...
بیشترمعنی واژهٔ دریا در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... لغتنامه دهخدا:: فرهنگ فارسی ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیشترلغتنامه دهخدا. نمایش تصویر. معنی. خرد شدن. معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد.
بیشترلغت نامه دهخدا. تره خرد نکردن. [ ت َرَ / رِ خ ُن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول مردم ، بی اعتنایی کامل. کمترین ارزشی برای کسی قایل نبودن : فلان برای توتره خرد نمیکند، یعنی کمترین اعتنایی به تو نمیکند.
بیشترپیشِ خدمت ہے اردو لُغت. اک نئے انداز کے ساتھ. وسیع ذخیرہِ الفاظ. ایک لاکھ سے زیادہ الفاظ اور ان کے معنی، اجزا، مترادِفات، مرکبات اور روزمرہ جات ...
بیشتردیکشنری. دیکشنری (Dictionary) که گاهی اوقات به عنوان یک واژه نامه، فرهنگ لغت، لغت نامه یا فرهنگنامه شناخته می شود، مجموعه ای از کلمات در یک یا چند زبان خاص است، که اغلب بر اساس حروف الفبا مرتب سازی می شود، و ممکن است شامل ...
بیشترخرد کردن. واژگان مترادف و متضاد. ۱. ریزریز کردن، شکستن، له کردن. ۲. درهمشکستن، نابود کردن. ۳. تبدیل کردن. جستوجوی خرد کردندر واژهنامههای دیگرنگارش معنی دیگر برای خرد کردن.
بیشترخالی (در فارسی پتی به معنی تهی وجود دارد) پتی: پتی پَتی سرخم کردن، دولا شدن: کُت کوردن: کت بیه کُت کردن، کُت آبیدن خرد خرد، تکهتکه: کُت کُت: کُت کُت کُت کُت، کُته کُته، لَت لَت انگشت: کِلِک ...
بیشتر"قابلیت نوشتن" در اردو چگونه است؟ ترجمه "قابلیت نوشتن" را در فرهنگ لغت فارسی - اردو بررسی کنید. : تحریر رسائی
بیشترمَقعَد یا مُرز (فارسی سره) یا آنوس يا سوراخ باسن (به انگلیسی: anus)، بخش پایانی دستگاه گوارش در جانوران است. مقعد سوراخی در بدن است و عملکرد آن دفع مواد زائد غذایی و همچنین مواد زائد داخل بدن است.. فقط جانورانی مقعد دارند که ...
بیشترترجمه از فرهنگ لغت فارسی - فارسی، تعاریف، دستور زبان. در Glosbe می توانید ترجمه هایی از فارسی به فارسی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمهها از رایجترین به کمتر محبوبتر دستهبندی شدهاند. ما ...
بیشترخرد در فرهنگ ایرانی در متون پارسی میانه. در متون پارسی میانه به دو گونه خرد اشاره شدهاست: آسْنْ خرد به معنی خرد ذاتی و در برابر آن گوش سرود خرد به معنی خرد اکتسابی. در مقاله نهگانه ایرانی در آموزه ایرانیان به نقل از ...
بیشترفرهنگ لغت. لغتنامهٔ بزرگ چینی. یک لغتنامهٔ لاتین نوشتهٔ ادیجیو فورچلینی. واژهنامه ، [۱] فرهنگ ، [۲] دیکسیونر [۳] (به فرانسوی: dictionnaire) یا دیکشِنِری (به انگلیسی: dictionary) یا گاهی لغتنامه یا ...
بیشترصغیر. صُغا خرد. خرد.معنی خرد کردن در فرهنگ معین جدول یاب,معنی خرد کردن در فرهنگ معین: از هم پاشیدن، ریزریز کردن، کشتن، نابود کردن. [خوانش: (خُ. کَ دَ) (مص م.)] معنی خرد لغت نامه دهخدا پارسی ویکی. خرد.
بیشترمعنی واژهٔ ازرقی در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... فرهنگها:: لغتنامه ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیشترلغتنامه دهخدا. خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر.
بیشترنویسه گردانی: ḴRD. خرد. [ خ ُ ] (ص ) ۞ کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر).
بیشترمعنی واژهٔ نمد در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... فرهنگها:: لغتنامه ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیشترترجمه از فرهنگ لغت اردو - فارسی، تعاریف، دستور زبان. در Glosbe می توانید ترجمه هایی از اردو به فارسی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمهها از رایجترین به کمتر محبوبتر دستهبندی شدهاند. ما ...
بیشترخرد کردن، قطعه قطعه کردن، هدر کردن. annihilate (فعل) خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن. extenuate (فعل) تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن ...
بیشترمعنی واژهٔ خورد کردن در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید. ... (ناظم الاطباء). خرد کردن .
بیشتراین فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ...
بیشترمعانی در فرهنگ لغتها. بیتفاوتی، رد کردن یا ممانعت کردن از دین و مراعات دینی. (فرهنگ لغت ماریام وبستر) اعتقاداتی که مذهب نباید در فعالیتهای روزمره اجتماعی و سیاسی درگیر شود.
بیشترمعنی واژهٔ ساییدن در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... فرهنگها:: لغتنامه ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیشترمعنی واژهٔ توختن در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... فرهنگها:: لغتنامه ... این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیشترحداد عادل : پارسی زودتر از دیگر زبانها به تکامل رسیده است. در هفت آسمان یک ستاره ندارد. داده هایی پیرامون ادب معاصر ایران. خواستگاری و بینی بزرگ داماد. دریافت کتاب کلیله و دمنه. آه از نهاد کسی بر ...
بیشترخرد. [ خ ُ ] (ص ) ۞ کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک .
بیشتردر فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید. دیکشنریمترجم. خرد. /xerad/. مترادف خرد: حقیر، صغیر، کوچک ، اندک، کم، ناجیز، شکسته، له ، ریز، ریزه | درک، آگاهی، ادراک، بینش، دانایی، حکمت، دانش، عقل ...
بیشترفرهنگ فارسی معین. نمایش تصویر. معنی. خرد. معنی 1 - کوچک . 2 - کم سال ، کودک . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش. متضاد كبير، بالغ، بزرگ سالم ...
بیشتر